دل مشغولی های مامان
عزیزدلم همه ی فکر وذهنم شیر تویه نکاهت ومظلومیتت ناراحتم میکنه از دیشب که خواب نمیرفتی هنش به این فکر میکردم که در اینده تو بیدار. وگریه داداشی هم بیدار من چه کنم همش نگران اینم که استراحتت وخوابت فقط باشیره بیداری زیاد لاغرت میکنه*بالاخره امروز تصمیم گرفتم استخاره کنم تو بد جور دو راهی موندم از طرفی میترسم شیر زیادی برات ضرر داشته باشه از طرفی هم میگم نکنه زوده وتو عذاب بکشی بالاخره گفتم به بی بی حبابه میگم استخاره بگیره اگر خوب شد صبر تلخ میزنم به سر شیشت واگر بد بود بهت میدم البته فقط برا خواب *خلاصه بی بی گفت ترسیدم بگم ولی بد اومد*منم گفتم توکل به خدا. بهت میدم ولی نه مثل قبل فقط برا خواب همون حرف دکتر که گفت کمش کن خدایا کمکم کن ظلمی د...
نویسنده :
مامان زینب
15:45